گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
داستان های بحارالانوار
جلد پنجم
 پیغمبر صلی الله علیه و آله و شبان


رسول خدا صلی الله علیه و آله با عده ای از بیابان عبور می کردند. در اثنای راه به شترچرانی رسیدند. حضرت کسی را فرستاد تا مقداری شیر از او بگیرد.
شترچران گفت: شیری که در پستان شتران است برای صبحانه قبیله است و آنچه در ظرف دوشیده ام برای شام آنهاست.
با این بهانه به حضرت شیر نداد. پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله او را دعا کرد و گفت: خدایا! مال و فرزندان او را زیاد کن!
سپس از آن محل گذشتند و به گوسفند چرانی رسیدند. پیامبر کسی را فرستاد از او شیر بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشید و با آن شیری که در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرف فرستاده پیامبر صلی الله علیه و آله ریخت و یک گوسفند نیز برای حضرت فرستاد و عرض کرد:
- فعلا همین مقدار آماده است، اگر اجازه دهید بیش از این تهیه و تقدیم کنم؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او نیز دعا کرده، گفت: خدایا! به اندازه نیاز او روزی عنایت فرما!
یکی از اصحاب عرض کرد:
- یا رسول الله! آن کس که به شما شیر نداد درباره او دعایی نمودی که همه ما آن دعا را دوست داریم و درباره کسی که به شما شیر داد دعایی فرمودی که هیچ یک از ما آن دعا را دوست نداریم!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مال کم نیاز زندگی را برطرف می سازد، بهتر از ثروت بسیاری است که آدمی را غافل نماید.
سپس این دعا را نیز کردند:
- خدایا به محمد و اولاد او به اندازه کافی روزی لطف فرما! (8)